به عقيده مي رسد که زبان مهاجران پاورپوينت زبان دهم و ساکسون بدست زبان هاي بومي سلتي انگليس که الي کران زيادي آواره شده اند تحت تأثير قرار نگرفته است. تعداد کلمات وام هاي سلتيايي که به اين زبان وارد شده اند زياد محدود است ، گرچه واژگان لهجه و توپونياميک اغلب در مناطق تماس با زبان غربي (کامبريا ، دونون ، راهپيمايي هاي وي و سرحدات و غيره) بيشتر از شرق حفظ مي شوند. با اين حال ، پيشنهادات مختلفي در مورد تأثير احتمالي که سلتيک ممکن است بر تحولات نحو انگليسي در دوره پاورپوينت زبان دهم پس از دير باز داشته باشد ، مثل ساخت و ساز پيشرفته منظم و سفارش کلمه تحليلي ، [18] و در ضمن ترقي نهايي فعل کمکي پيراموني "انجام". اين ايده ها عموماً مورد پشتيباني مفصل اي از زبان شناسان پيمان نگرفته اند ، به اخص که ويژگي هاي فوق لغايت اواخر دوره انگليسي ميانه و اوايل انگليسي امروزين رواج پيدا نمي کند. [19] [20]
انگليسي قديمي حاوي تعداد معيني از وام هاي کلمه اي از زبان لاتين بود ، که زبان علمي و ديپلماتيک زبان غربي پاورپوينت زبان دهم غربي بود. بعضي اوقات مي تاب تاريخهاي تقريبي را براي وام گرفتن واژه ها پاورپوينت زبان دهم جداگانه ارائه داد که طبق آن الگوهاي تغيير صدا را تحت آن تغيير داده اند. قبل از اينکه گوشه هاي اجدادي و ساکسون ها اروپا قاره اروپا را به مقصد انگليس ترک کنند ، بعضي از کلمات لاتين قبلاً به زبانهاي آلماني قرض ديتا شده بودند. وقتي آنگلوساکسونها به مسيحيت تبديل شدند و کاهنان لاتين زبان تأثيرگذار شدند ، اغلب وارد زبان شد. اين نيز از طريق مبلغان مسيحي ايرلندي بود که الفباي لاتين را براي نوشتن انگليسي کهن شناسايي و اقتباس کرد و جايگزين سيستم پيشين پيشين شد. با اين وجود ، بزرگترين انتقال واژه ها مبتني بر لاتين (عمدتا فرانسوي قديمي) به انگليسي بعد از ظفر نورمن 1066 و به همين ترتيب در انگليسي متوسط و نه دوره انگليسي قديمي رخ داد.
يکي ساير از منابع وام هاي کليدي ، نورس نورس بود که از اواخر قرن 9 و از زمان حاکميت Cnut و ديگر سلاطين دانمارکي در اوايل قرن 11th با فرمانروايان اسکانديناوي و مهاجران در Danelaw با انگليسي قديمي ارتباط پايدار کرد. بسياري از اسم هاي مکان در شرق و شمال انگليس از اصل اسکانديناوي است. وام هاي نورس در ادبيات انگليسي کهن نسبتاً کمياب است ، که بيشتر آنها مربوط به دولت و دولت است. سنجه ادبي ، با اين حال ، مبتني بر گويش West Saxon ، و بعيد از منطقه اصلي تأثير اسکانديناوي بود. تأثير نورس شدني است در گويشهاي شرقي و شمالي بيشتر باشد. مطمئناً در متون انگليسي ميانه ، که بيشتر بر پايه گويشهاي شرقي است ، تأثير شديدي در نورس پديدار مي شود. انگليسي نوين در بر گيرنده واژه ها بسيار زيادي است ، بيشتر روزمره ، که از Old Norse وام گرفته شده است ، و ساده سازي گرامري که بعد از دوره انگليسي باستاني رخ ديتا است ، بيشتر به تأثير نورس منتسب مي شود. [3] [21] [22]
تأثير نورسيناي قديم بي گمان به انتقال پاورپوينت زبان دهم از يک زبان مصنوعي در راستا سلسله به يک واژه تحليلي تر کلمه کمک کرده و نورسنود کهن احتمالاً تأثير بيشتري بر پاورپوينت زبان دهم از هر زبان ديگري گذاشته است. [3] [23] اشتياق وايکينگ ها در دانلو براي برقراري ارتباط با همسايگان جنوبي آنگلوساکسون سايش ايجاد کرد که منجر به استهلاک واژه ها پيچيده تورمي پيچيده شد. [22] [24] [25] سيمئون پاتر خاطرنشان مي کند: "هيچ دور از دور هم تأثير اسکانديناوي بر انتهاي انعطاف پذير انگليسي در تسريع در استفاده از فرسوده بودن و تراز کردن فرم هاي دستوري که به تدريج از شمال به جنوب پخش مي شد فقدان ، بود. هوده بيشتر از زيان بود. افزايش مستقيم ، شفافيت و نيرو بود. "[26]
قدرت تأثير وايکينگ ها در انگليسي باستاني از اين حقيقت به هستي مي آيد که عناصر ضروري زبان - ضماير ، مدالها ، سنجش ها ، زبانزد هاي پيشرو (مانند "از اين رو" و "با هم") ، ترکيبات و مفروضات - برجسته ترين تأثير دانمارکي را نشانه مي دهند ؛ بهترين مدرک تأثير اسکانديناوي در وام هاي مفصل واژه ها به نظر مي رسد ، همانطور که جسپرسن نشان مي دهد ، از اين زمان هيچ متوني در اسکانديناوي يا انگلستان شمالي هستي ندارد الي شواهد خاصي از تأثير در نحو ارائه دهد. تغيير پاورپوينت زبان دهم باستاني از نورسنشين کاملاً بنيادين ، فراگير و از منش مردسالارانه بود. [3] [22] نورسناي انگليسي و انگليسي قديم تقريباً مانند به عموزاده ها با يکديگر شبيه بودند و تقريباً با کلمات مشترک ، تقريباً يکديگر را مي فهميدند ؛ [22] با گذشت زمان تورم ذوب شد و الگوي تحليلي آشکار شد. [25] [27] مهمتر از کل اين است که تشخيص دهيم که در بسياري از کلمات ، پاورپوينت زبان دهم و اسکانديناوي تفاوت عمده اي با عناصر التهابي آنها نشانه مي دهد. بدن اين کلمه در دو زبان به قدري تقريباً يکسان بود که فقط انتهاي آن موانعي را در راه فهم متقابل به هستي مي آورد. . در جمعيت مختلطي که در دانلو هستي داشته است ، اين فرجام گيري ها بايد به سردرگمي زيادي منجر شود ، و به تدريج مبهم گشته و آخر الامر گم مي شود. " اين ترکيبي از مردم و زبانها هستي دارد
درباره این سایت